تک نوازنده گیتار عشق

به نام تک نوازنده گیتار عشق

من جون مامانمو فقط برا یه موارد خاص قسم می خورم !!!

دیشب با یکی از بچه ها که از دانشگاه برمی گشتم در مورد خدا و دینو ایمان حرف میزدیم ، بحثمون خیلی گرم شده بود البته خودش بحث رو شروع کرد ، وگرنه اصلا دوست ندارم تو محیط درس و دانشگاه با کسی در رابطه با این مسایل صحبت کنم ! چون دانشگاه یه جورایی مثل شهر هزار مذهب می مونه !!! به این جا رسیده بود که اون میگفت اولین چیزی که اون دنیا از تو سوال می کنند اینه که در راه عشق پیرو کی بودی ؟ مسیح یا زرتشت ؟ اول پیش خودم گفتم چرا پیامبر خودمون نه ؟! حالا منو بگو که فکر می کردم منظورش عشق الهیه !!! بعد از اون پرسیدم به حرفی که زدی معتقدی ! و اون با صراحت تمام گفت : بله !!! ازش پرسیدم برداشت تو از این حرف چیه ؟ گفت :

عشق زمینی !!!! باور کنید به جون مامانم اشک تو چشم ها حلقه زده بود ( نه برا اون بلکه برا امامم که تو چه موقعیتی می خواد ظهور کنه ! زمانی که من خودمو می گم هیچی نمی فهمم ، کارهام ، کارهای امام زمانی نیست ! از این دهانم هر چی که بگی بیرون میاد ، بدون اینکه توجه کنم که امام زمانم داره منو می بینه ، حرف هامو می شنود ، با این گوشم هر چی که فکرش رو بکنی می شنوم ، با این چشم هام هر کی رو که بگید می بینم ، دیگه قبح گناه برام شکسته شده ! انگار نه انگار ! دیگه به یاد خدا و امامم و ...... نیستم ! انگار فطرتم خالی از تمام چیزایی ست که خدای مهربونم برا کمال و سعادت من گذاشته ، دیگه ................. ) !!! اصلا حالم دگرگون بود که چرا سطح تفکر یه دانشجو ............. ، یه لحظه دلم اونقدر گرفت که حتی ....................!!! نمی دونم چرا برداشتش از حرف خودش این بود !!! شاید برا اینکه یه چند وقتیه متاهل شده ! ( جابتر می دونید چیه ؟ یه لحظه گوشیش رو بیرون آورد ، خدا رو وکیل گرفتن خیلی سخته ولی به همون خدا قسم یه لحظه چشمم به عکسی که رو گوشیش بود افتاد ، بهش گفتم این چیه دیگه که رو گوشیت گذاشتی گفت بابا از ما دیگه گذشته ! پیش خودم می گفتم اگه یه لحظه امام زمانو ببینه و امام ازش بخواد که گوشیش رو بده ، می گه آقا صبر کن تا یه چند تا چیزو حذف کنم ........، الا ن می دم ) به اون گفتم عشق مقدس ! عشق الهی قابل مقایسه کردن با عشق زمینی نیست !!! میدونید چی می گفت ؟ میگفت : امام حسین چرا جنگید ؟ این جاش خیلی تعجب آور بود !!! که عشق الهی رو با عشق زمینی که حتی نمیشه اسمشو عشق گذاشت ، در برابر عشق الهی ! با هم برابر می دونست ! می گفت هر کی زن و مادر و خانواده خودش رو دوست داشته باشه انگار خدا رو دوست داره !؟ عقل کوچک من میگه که احتمال داره اینجوری باشه ، گفتم تو چه جوری  اینارو با هم مقایسه می کنی ( عشق امام حسین رو با عشق خودت ) ؟ به اون گفتم سند حرفت چیه ؟ گفت یه خواننده ای می گفت !!! بهش می گفتم این فانیه و اون باقی ! می گفت نه !!!!!؟؟؟ جالبتر از این می دونید چیه ؟ در عین حال که می گفت در آخرت این سوال رو ازت می پرسن می گفت من به آخرت هم اعتقاد ندارم ! می گفتم بابا آیه قرآن ! می گفت کی دیده (آخرت رو ) ! تا رسیدم خونه با بابام در رابطه با این موضوع صحبت کردم ، میگفتم بابا فکر کنم که این 12 یا 13 سالی که درسی به اسم دینی رو خونده انگار نه انگار !!! بهش گفتم حدیث داریم که اولین چیزی که اون دنیا از آدم سوال می شه نماز !!! می گفت من اصلا حوصله ام نمی گیره بخونم !! به من می گفت : ما بهشت و جهنمی نداریم ! از اون پرسیدم مبنای حرفت چیه ؟ گفت همون خواننده میگه !!!! دیگه بهش نگفتم که بابا موسیقی دل آدمو می میراند ، حال دعا و راز و نیاز رو از آدم می گیره ( البته موسیقی هایی که خودتون میدونید چیه ! وگرنه خدا هم دنیا رو با موسیقی آفریده ، به صدای خش خش برگها توجه کنید ! به صدای شر شر آب ! ) حالا چطور به این خواننده ها رجوع می کنی ؟ حالا تصور کنید که این بیچاره به کجا رسیده که سرلوحه خودش رو بجای شهدا و امامان و پیامبرمون یه خواننده که ................ قرار داده . سوار اتوبوس که شدیم هر کسی یه گوشی تو دستش و دیگه می دونید چه چیزایی رو گوش میدن ، از صدای زن گرفته .........................! به خدا حال آدمو می گیرند ، من بچه پیغمبر نیستم ولی هر کسی باید از یه جایی برگرده ( اگه راه کج رفته ) . حالا خوب شد بهش نگفتم که بابا موسیقی دل آدمو می میراند ، حال دعا و راز و نیاز رو از آدم می گیره ، وگرنه به من می گفت ....................................... می گفت درسته که الان اسلام به نظر خیلی ها دین برتر اما شما مسیحی باش آخرش میری بهشت ، دیگه نگفتم که بابا اولین کسی که موقع ظهور منجی عالم بشریت به ایشون  اقتدا می کنه حضرت عیسی ست !!! نمی دونم تحت چه شرایطی این حرفها رو می زد ؟ ولی از هر بابی که وارد شدم اون از یه در دیگه خارج شد ، از یه بابت دلم می سوخت نه برای اون بلکه برای وقتم که صرف کردمو نتیجه نداد ، از یه بابت دیگه برا خودم تاسف می خوردم که اطلاعاتم پایینه !!! در آخر از خدای مهربون هم ظهور منجی عالم بشریت رو می خوام هم برا اون طلب کمال و سطح فکر بیشتر رو دارم ، همچنین برا خودم . آمین

نظرات 1 + ارسال نظر
معینی چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:30 ب.ظ

سلام
اول اینکه راستش تا همین چند لحظه پیش فکر می کردم شما تک فرزند هستید به خاطر نداشتن اعتماد به نفس خوب برای همین هم پرسیدم
معمولا فرزندان اول اعتماد به نفس خوبی دارند شما را نمی دونم چرا این طور نیستید
من همیشه این طور فکر میکنم:
1- در موقعیتی که قرار گرفتم وظایفی که دارم اولویت بندی میکنم بر فرض مثال اگر به عنوان دانشجو در دانشگاه قرار دارم اولین وظیفه ای که دارم درس خوندنه بعد مطالعه پیرامون محیط اجتماعی که در ان قرار دارم پیدا کردن دوستان خوب ودیدن واقعیت هایی که در اجتماع کوچک دانشگاه وجود دارد
2- پس اولین وظیفه من درس خواندن و انجام دادن وظایف یک دانشجواست
3- حال اگر در محیط کلاس انجام دادن این وظایف باعث مسخره شدن یا مورد توهین واقع شدن از طرف دیگران میشه باید باهاش مبارزه کرد
4- اینکه تمرین ها را حل کنید اما به خاطر بقیه بچه ها از اعلام کردن ان بترسید خیلی بده شما نباید اجازه بدید همچین اتفاقی بیافته راهش هم اینه که هر جلسه بدون توجه به حرف و حدیث دیگران درس هاتون را بیشتر بخوانید ودر محیط کلاس راجع به مسایل درسی بیشتر اظهار نظر کنید اما خارج از کلاس حداقل در مقابل بقیه بچه ها با استاداتون خیلی رابطه نداشته باشید تا بقیه فکر نکنند دارین پاچه خواری استاداتون را می کنید حیف نیست این همه زحمت بکشید ولی اساتیدتون نفهمند می دونید بیشتر نمره ای که در پایان ترم به دانشجو ها تعلق می گیره بابت نمره کلاسی من یکی خودم با اینکه نمره اقای ناموران بیشتر از شما شده بود ولی شمارا پر تلاش تر از ایشون می دونستم ونمره کلاسی که به شما دادم به ایشون ندادم
5- شاید یک خوره خود خواهی به نظر برسه ولی بد نیست گاهی اوقات خودتون را بیشتر از افکار دیگران دوست داشته باشید مخصوصا اینکه شما دانشگاه ازاد میاد وبابت لحظه لحظه هایی که در دانشگاه هستید هزینه پرداخت می کنید حیف نیست به خاطر اینکه بچه ها بهتون بگند خود شیرین ازش استفاده نکنید
6- تلاش کنید تا همیشه بهترین باشید
7- راجع به عشق زمینی و معنوی هم راستش من خیلی تجربه ندارم که بتونم راجع بهش اظهار نظر کنم ولی در داستان زندگی شمس تبریزی خواندم که شمس پیرمردی بوده و عاشق دختر جوان مولانا میشه ووقتی راجع به این مساله ازش می پرسند میگه که وجود خدا را در صورت زیبای این دختر دیده یا زندگی حافظ و.............گاهی اوقات همین زیبایی های زمینی باعث میشه وجود خدارا بهتر و بیشتر ببینیم
8- اما راجع به پخش موسیقی در سرویس دانشگاه باهاتون موافقم چون به نظرم پخش همگانی موسیقی مثل سیگار کشیدن در اماکن عمومی میمونه که وارد شدن به حریم خصوصی افراده و برای من هم قابل تحمل نیست
9- دیروز سر کلاس وقتی یکی از بچه بهم گفت که ترم پیش سر جلسه امتحان بهتون کمک کردم خیلی دلم سوخت اول برای خودم بعد هم برای شما چطوری این افراد را به عنوان دوست می تونید تحمل کنید
10- یک پیشنهاد :فکر می کنم اگر کمتر سر کلاس های من حاضر بشید اینقدر روی شما حساسیت به خرج نمیدند بعدشم اگر دوست دارید سر کلاس های ریاضی 2 بیاید که حداقل مطالب جدیدی یاد بگیرید در ضمنا تا بوده این حرف ها وجود داشته خیلی بهش فکر نکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد