در مدح پیامبر

به نام خدا

در مدح پیامبر :

عرشیان امشب زمین را لاله باران میکند

خاک را خوشبوتر از زلف نگاران می کنند

این کویر خشک را باغِ بهاران می کنند

سنگ را رشک نگین شهر یاران می کنند

روح خود را شستشو در چشمه ساران می کنند

مکه را لبریز از صوت هزاران می کنند

آفرینش فیض از دیدار احمد می برد

کعبه امشب سجده بر خاک محمد می برد

امشب ای ام القرا بر آفرینش ناز کن

پای تا سر جان شو و آغوش دل را باز کن

روح شو پرواز کن پرواز کن پرواز کن

دمبدم اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن

مدح ختم النبیا آغاز کن آغاز کن

نغمه جان بخش ما کان محمد ساز کن

ای تمام آفرینش بوی احمد بشنوید

یا محمد یا محمد یا محمد بشنوید

نوری از خاک عرب قلب اروپا را شکافت

خنجری شد سینه تاریک دنیا را شکافت

سرزد از دامان کوه و سنگ خارا را شکافت

پیش تر از آفرینش سینه ما را شکافت

ای عجب دستی که از اعجاز ، دریا را شکافت

شد برون از آستین و طاق کسرا را شکافت

مضمحل گردید دور سرکشّی و سرخوشی

یافت پایان روزگار تیره آدم کشی

ای تمام انبیا این جان و جانان شماست

جان و جانان شما و روح و ریحان شماست

آدم از خال و خط او علّم السما گرفت

نوح در امواج طوفان دامن او را گرفت

با ولای او خلیل از شعله در گُل جا گرفت

چشم یونس نور از او در ظلمت دریا گرفت

پور عمران خط از او در سینه سینا گرفت

ماه مریم بر فلک در کوی او مأوا گرفت

عشق او آتش شد در سینه یعقوب ریخت

روی او را دید کز زلیخا می گریخت

حبّذا یا آمنه امشب پسر آورده ای

پدر تمام عالم خلقت پسر آورده ای

عقل کل ، ختم رسل ، فخر بشر آورده ای

یا که بر پیغمبران پیغامبر آورده ای

آفتاب آفرینش در سحر آورده ای

خوبتر از خوبتر از خوبتر آورده ای

این پسر پیغمبران را حسن جهان آراست این

منجی عالم ، ابوالقاسم ، ابوالزّهراست این

این پسر پیغمبران را برترین پیغمبر است

چون کتاب جاودانش کز کتب بالاتراست

با جلال کبریایی کبریایی می کنی

امت سرگشته ات را ناخدایی می کنی

بلکه با دست خدا مشکل گشایی می کنی

در دل بیگانگان هم آشنایی می کنی

اختیار خلقت از سوی خدا در دست توست

جان «میثم» نه که جانِ عالمی پابست توست

نظرات 2 + ارسال نظر
یاسز دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام حامد جان از راهنماییت ممنونم سال نو هم پیشاپیش مبارک

محمد حسین پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام آقا نمیشناسمت ولی خداوکیلی دمت گرم خیلی شعر با حالی بود خیلی دعات کردیم.فقط بعضی از ابیاتو اگر بتونی یکم تنظیمشون کنی حرف ندارهومثل؛روی او را دید یوسف کز زلیخا میگریخت؛ اگه این بود بهتر بود شایدم همین بوده چون یه جاییی اینجوری بگوشم خوردفکر میکنمحاج محمودکریمی چند سال ژیش خوندش.بههر حالممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد