ز لیلی من شنیدم یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد
به گوش غنچه دیدم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت
خمیر خاک آدم را سرشتند
چو برمیخواست آدم یا علی گفت
مسیحا گر دم از اعجاز میزد
ز بس بیچاره مریم یا علی گفت
به فذقش کی اثر می کرد شمشیر
یقینم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده می شد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
متن از خواهرم خانم معینی
زیبا بود
باور کنید من یادم نمیاد همچین شعری را برای شما گفته باشم
سلام
اه شما مگه اینو برا من میل نکردین ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! با ۲ تا عکس .
یادم امد این شعر را یکی از بچه های سرامیک برای من میل زده بود که منم برای شما فروارد کردم با این حال شاعر شعر که من نیستم
سلام
خب منم منظورم این بود که اینو شما فرستادین